درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید طفا نظر بدهيد و از مطالب ان لذت ببريد باتشكر مدير وبلاگ erfanansaeri
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 107454
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 107454
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

دنیای مطالب دیدنی
دنياي مطالب ديدني
هر مطلبي كه ميخواي پيدا ميشه




 

اول جواب این جمع ها رو بدین

۲+۲

۴+۴ 

۸+۸

۱۶+۱۶ 

حال خیلی سریع عددی بین ۵ تا ۱۲ انتخاب کنید

انتخاب کردید؟ 

عدد انتخابی شما ۷ بود؟ 

این آزمایش توسط یکی از محققان برجسته در زمینه مطالعات ذهنی در امریکا، پرفسور “مک کین” انجام شد در این آزمایش با طرح ۴ سوال اول ذهن شما شرطی شده و در هنگام انتخاب عددی بین ۱۲ تا ۵ ابتدا ذهن این دو عدد راجمع می کند یعنی ۱۷ ولی ۱۷ بین دو عدد۱۲ تا ۵ نیست. ذهن اتوماتیک به عدد ۷ می رسد که از ۵ هم بزرگتر است. 

این آزمایش انقلاب بزرگی در آزمایشات رفتاری ذهن نسبت به آموخته های ما از دوران کودکی و اجتماع و آنچیزی که شبانه روز از طریق رسانه ها به ما میرسد ایجاد کرده است. طبق نتیجه تحقیقات مردم وقتی ذهنشان شرطی شد از انتخاب یا تفکر در جهت دیگر می ترسند و در دراز مدت استقلال فکری هر کس مسائل پیرامونش می شود نه تفکرات واقعی خودش. 

به گفته دانشمتدان: 

بیشتر فکر کنید و از بیان نتایجی که به آنها می رسید نترسید.



چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : Erfanansari

                                                            " .O.K " از کجا آمد؟

 

بنابر تحقیقات این نویسنده، داستان واقعی «اوکی» از این قرار است: محبوب‌ترین واژه دنیا، زندگی خود را به عنوان یک شوخی آغاز کرد.


واژه «اوکی» امروزه یکی از پرکاربردترین واژه‌ها در بسیاری از زبان‌هاست و از نظر گسترش در سطح جهانی، جزو بین‌المللی‌ترین واژه‌ها به‌شمار می‌رود. واژه اوکی از کجا آمده؟

آیا روزی به‌طور اتفاقی این واژه به ذهن یک نفر خطور کرد و بعد هم همه شروع به استفاده از آن کردند و بعد هم جهانگیر شد؟ کتابی نوشته «اَلِن مِت‌کالف» که به تازگی در این مورد درآمده راهگشای پاسخ به این پرسش‌هاست. مت‌کالف در این کتاب که «اوکی: قصه عجیب برترین واژه » نام دارد مدعی می‌شود که «اوکی» برترین ابداع انگلیسی‌زبانان است. این مدعا البته سوال‌برانگیز است. «اوکی» چطور می‌تواند یک ابداع باشد؟ و آیا این واژه کوچک می‌تواند از موزیک جاز، بیس‌بال و تلفن و انیمیشن «سیمپسون‌ها» هم برتر باشد؟ در واقع پاسخ به پرسش اول، بله، است.

«مت‌کالف» در جست‌وجوهای خود برای یافتن نخستین استفاده از کلمه اوکی به گوشه‌ای گمنام از یک روزنامه چاپ بوستون در تاریخ ۲۳ مارچ ۱۸۳۹ رسیده‌است.

بنابر تحقیقات این نویسنده، داستان واقعی «اوکی» از این قرار است: محبوب‌ترین واژه دنیا، زندگی خود را به عنوان یک شوخی آغاز کرد. روزنامه‌های آمریکایی در اواخر دهه ۱۸۳۰ به شکل تمسخر آمیزی کاری را شروع کرده بودند و مخفف‌های مثلا جالب را چاپ می‌کردند و یک مقاله‌نویس در روزنامه «بوستون مورنینگ پست» هم به عنوان یکی از این شوخی‌ها، مخففی ساخت به شکل «.o.k». وی برای ساخت این مخفف، شکلی نادرست از کلمه«all correct» (تماما صحیح) را به صورت «oll korrect» در نظر گرفت و دو حرف اول آن را به صورت«.o.k» مخفف کرد.

زمانی از این شوخی نگذشته بود که دشمنان اندرو جکسون، هفتمین رئیس‌جمهور ایالات متحده شایعه‌ای به‌راه انداختند که این رئیس‌جمهور، سواد درست خواندن و نوشتن ندارد و به عنوان شاهد این مدعا گفتند که وی اگر سواد داشت اجازه نمی‌داد کلمات غلطی مانند «اوکی» در رسانه‌های کشور چاپ شود.

همین، آغاز شهرت و رواج اوکی بود. چیزی نگذشت که متصدی‌های تلگراف قرار گذاشتند تا برای اعلام وضعیت رفع خطر یا همان وضعیت عادی، از O.K. استفاده کنند و پس از آن دیگر کسی نتوانست جلوی رواج روزافزون آن را بگیرد و به قول مت‌کالف نخستین واژه‌ای که روی کره ماه از زبان انسان درآمد هم عملا باید همین «اوکی» بوده‌باشد. اما جذابیت بزرگ این کلمه کوچک در چه نهفته است؟

«الن مت‌کالف» در کتاب خود سعی می‌کند چند توضیح در این زمینه ارائه کند. به گفته او خوش‌آوایی این واژه، قابل تلفظ بودن آن در تقریبا همه زبان‌ها، کوتاهی و سادگی و تضاد حالت مونث o با حالت مذکر k همه باعث این گیرایی شده‌است. اوکی امروزه در پیامک‌های تلفن همراه حتی به صورت کوتاه‌تر «k.» نیز درآمده است.



شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 17:39 ::  نويسنده : Erfanansari

 

SMS هـای عـاشـــــــــقـانــــه

 ۲تا گل بگیر دستت ، یکی دست راست ، یکی دست چپ ولی من گل وسطی رو دوست دارم!


یافتن میلیون ها دوست معجزه نیست ، معجزه توئی که بین میلیون ها دوست ، تکی !


ميخواستم تصوير با تو بودن را نقاشي كنم، ديدم فاصله بينمان در ورق جا نميشود، كمي نزديكتر بيا ميخواهم با تو بودن را حس كنم.


مي دوني معني 721  چيه؟

يعني ميان 7 آسمان و 2 عالم، 1 جيگر مثل تو پيدا نميشه


میگن به یاد یکی بخوابی، خوابشو میبینی، میمیرم برات تا همیشه ببینمت


برو بشین رو پشت بوم ، روتو بکن به آسمون ، در جهت وزش باد ، یه بوس فرستادم برات . 


توی زندگیت هرگز اخم نکن چون ممکنه یه نفر فقط به لبخند تو زنده باشه


نمیگویم فراموشم مکن هرگز، فقط گاهی به یاد آور اسیری را که میدانی از یادش نخواهی رفت


هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند، هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند، پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو میکند.


عشق شاه کلیدی است که درهای خوشبختی را باز می کند !


زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزومندم .


آنقدر عزیزی که وقتی در بهار قدم میزنی، برگ درختان برای بوسیدن جای پایت انتظار پاییز را می کشند


سلام .حالت خوبه؟  تو گم شدي؟؟!!!

.

.

.

آخه ديدم پشت شيشه يه مغازه نوشته يك تكه طلاي با ارزش پيدا شده گفتم شايد تو باشي


واسه مشق شبت ۱۰۰ بار بنویس اونی که یادش نمی کنی به یادته


دوستی مثل درخته، اینکه چقدر میتونه بلند بشه مهم نیست، اینکه چقدر ریشه اش میتونه عمیق بشه مهمه


میدونى فرق تو با کبوتر چیه؟ اون از قشنگیش اسیر می شه ولی تو با قشنگیت اسیر می کنى


چه دعایی کنمت بهتر از این، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد


تقدیم به آنکه محبتش در خاطرم، خاطرش در یادم و یادش در دلم زنده است


ساحل دلت را به خدا بسپار، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد


دل را به یادت حواله میکنم، شاید روزی لبخندت را قسمتم کردی


تنها شادی زندگی ام این است كه هیچ كس نمی داند تا چه حد غمگینم!


همیشه عاشق کسی باش که قلبش به قدری بزرگ باشه که واسه جاکردن خودت تو قلبش مجبور نشی خودتو کوچیک کنی


خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه! ما که فقیریم ، توی چشات چادر میزنیم


آبی تر از آنیم که بیرنگ بمیریم، از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم، تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم، شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم


تا تویی در خاطرم، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی ام


میخوام بیام کنار تو تا یکم لوست کنم/ اگه کسی اونجا نبود یواشکی بوست کنم


باهات میام نفس نفس/ تو آسمون توی قفس/ از اولش تا آخرش/ دوست دارم همین و بس


در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام/  تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام


عمری زندگی کردم تا بدانم عشق چیست/ عشق یک فرصت است و تکرار آن ممکن نیست


حتی اگه دیدن تو برام بشه خیلی محال/  مهم اینه دوستت دارم فاصله ها رو بی خیال


نام تو را تا میبرم قلبم غریبی میکند / چشم انتظاری در دلم ، درد عجیبی میکند


قلب مرا آتش زدی هدیه به تو خاکسترش/  این دل وفادار تو بود اما نکردی باورش


یادت باشه زیر گند کبود/ تو بودی و من و کلی آدمای حسود/ تقصیر همون حسوداست که حالا/ هستی ما شده یکی بود یکی نبود


قبله ی من نگاه تو/  چشای من برای تو/  نگی که دوستت ندارم/ هر نفسم به یاد تو


لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو


مهرت ای دوست زمانی زدلم پاك شود/ كه همه پیكر من زیر زمین خاك شود


فردا اگر از راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم/  من تا ابد ترانه ی عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم


تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود/ جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود


اگر من شاعرم شعرم تو هستی/ اگر من عاشقم عشقم تو هستی/ اگر من یک کتاب کهنه هستم/ بدان زیباترین برگش تو هستی


کنار آشنایی تو آشیانه میکنم/ فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم/ کسی سوال میکند برای چه زنده ای؟/ و من برای زندگی تو را بهانه میکنم


نوشتم حرف دلم تا تو بخوانی/ که چون دورم ز تو دردم بدانی/ به غیر از تو کسی را دوست ندارم/ بمیرم گر مرا از خودت برانی


من آن ماهی افتاده در خاکم/  که تو را مانند دریا دوست دارم


شبی با دوست به سر بردن دو صد دنیا بها دارد/ خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با وفا دارد


عشق یعنی دستهایم مال تو/ چشم های خسته ام دنبال تو/ عشق یعنی ما گرفتار همیم/ دوستدار هم وفادار همیم


گلهای بهشت سایبانت/ یک دسته ستاره ارمغانت/ یک باغ از گلهای نرگس/ تقدیم وجود مهربانت


تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو/  تو شدی زندگی من، همه یادم شده تو/ یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود/  می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو


دستم از دستت جداست/  این تمام ماجراست/  دلخوشم شاید بیایی/  فردا هم روز خداست


شبی دنبال معنایی برای دوست می گشتم/ تو بالاتر ز هر معنا و من بیهوده می گشتم


قسمت این بود که من با تو معاصر باشم/ تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم/ تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی/ من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم


می بوسیمت سه تایی/ من و غم و تنهایی/ امان از این جدایی/ دلتنگتم خدایی


همیشه هرجا که رفتم آخر جاده تو بودی/ اون که با دلخستگی هایش دل به من داده تو بودی


به دنبال کسی هستم که با درد آشنا باشد/ دلش غمگین، خودش ساده، کمی از جنس ما باشد


عشق تو به تار و پود جانم بسته است/ بی روی تو درهای جهانم بسته است


نتوان ترک تو ای قبله دلها کردن / که محال است دگر مثل تو پیدا کردن


به لبخندی مرا از غم رها کن/ مرا از بی کسی هایم جدا کن/ اگر مردن سزای عاشقان است/ برای مردنم هر شب دعا کن


دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر/ کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی...


به چشمم گفتم برایت اشک نریزه/ دلم گفت بباره که خاطرش خیلی عزیزه


تو آسمون قلبم خدا خودش نوشته/ یه لحظه با تو بودن قشنگتر از بهشته

.

.

.

.

.

.



شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : Erfanansari

زني دارم، فلك تايش نديده

زني دارم ،فلك تايش نديده**زدستش هوش وعقل من رمیده
زرُخسارش نگو رحمت به شادي**زرفتارش دل و قلبم دريده
همه در خواب و در خرناس باشد**كه از خرناس او خوابم پريده
اگر صد من عسل ريزي به رويش**نشايد خوردنش اين ورپريده
زبس سنگین و چاق است هیکل او //اگر باران زند در شُل تپیده
مرتب چشم او دنبال چيزي است**چه پررّويي بوُد اين چشم دريده
همه در فكر غيبت يا كه تهمت**ازاين كارش جهنم را خريده
بگيرد او زمن ايراد بسيار**نباشد فكر من اين خيرنديده
كند خود را بَزَك چون دلقك سيرك**به روي گونه اش،سرخاب ماسيده
كنم بهرش فراهم هرچه خواهد**ميان خوردنيها او چريده
اگر با او رَوم اندر خيابان**طلا چون ديد پاها يش سُريده
زبس ولخرج باشد تحفۀ هند//به زیر قرض ها پشتم خمیده
چو گفتم حال زارم را به ‹‹جاويد››**بگفت همچون زني هرگز نديده
به شعرآورد حال و روز بنده**چوخواندم شد روان اشكم زديده

 


 



شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 17:23 ::  نويسنده : Erfanansari

 

دختری با مادرش در رختخواب

 

درددل می کرد با چشمی پر آب

 

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!

 

سن من از بیست وشش افزون شد

 

دل میان سینه غرق خون شد

 

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

 

شوهری از بهر من پیدا نشد

 

غم میان سینه شد انباشته

 

بوی ترشی خانه را برداشته!

 

مادرش چون حرف دختش را شنفت

 

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

 

دخترم بخت تو هم وا می شود

 

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

غصه ها را از وجودت دور کن

 

این همه شوهر یکی را تور کن!

 

گفت دختر مادر محبوب من!

 

ای رفیق مهربان و خوب من!

 

گفته ام با دوستانم بارها

 

من بدم می آید از این کارها

 

در خیابان یا میان کوچه ها

 

سر به زیر و با وقارم هر کجا

 

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

 

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

 

با سعیدویاسر وایضا صفر

 

با سه تاشان رفته بودم سینما

 

بگذریم از مابقی ماجرا!

 

یک سری هم صحبت صادق شدم

 

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید

 

قلب من از عشق او خیری ندید

 

مصطفای حاج علی اصغر شله

 

یک زمانی عاشق من شد،بله

 

بعد جعفر یار من عباس بود

 

البته وسواسی وحساس بود

 

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

 

شد رفیقم خان داداش المیرا

 

بعد او هم عاشق مانی شدم

 

بعد مانی عاشق هانی شدم

 

بعدهانی عاشق نادر شدم

 

بعد نادر عاشق ناصر شدم

 

مادرش آمد میان حرف او

 

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

 

گرچه من هم در زمان دختری

 

روز و شب بودم به فکر شوهری

 

لیک جز آن که تو را باشد پدر

 

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

 

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

 

واقعا که پوز مادر را زدی




شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : Erfanansari

 1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 -سعی كنیم بیشتر بخندیم.
3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.
4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.
5 -گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.
6 - بیشتردعا كنیم.
7 -در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.
8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.
9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.
10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.
11- زیر دوش آواز بخوانیم.
12-سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!
16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.
17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!
18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.
19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.
21- گاهی از درخت بالا برویم.
22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.
24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.
25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم
26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.
27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.
28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.
30- زیر باران راه برویم.
31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..
32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.
35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.
37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.
38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.
40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد



سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:, :: 11:18 ::  نويسنده : Erfanansari

بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون

اینجانب ل فرزند ر در صحت عقل وصیت می‌کنم:

کفن و دفن
ماده ۱ - پیکرم با رعایت تمامی شعائر مذهبی به خاک سپرده شود. نماز میت اقامه شود و از عر زدن بالای کفن باز شده‌ام دریغ نشود. از این کارهایی که توی قبر می‌کنند اعم از شانه تکان دادن و به پهلو خواباندن و ورد خواندن توی گوش کلهم انجام شود.

ماده ۲ - مراسم سوم و هفتم و چهلم و سال و الخ با رعایت تمام جزئیات و دعوت از یک چپ فسیل ارزان قیمت جهت سخنرانی در وصف خدمات من به کارگران، در مسجد برگزار شود.

تبصره یک: از این مسجدهایی که مراسم را با میز و صندلی برگزار می‌کنند نباشد. قشنگ هیاتی کنار هم بنشینند و چای و خرمایشان را بخورند.

تبصره دو: برای سخنرانی دکتر ف.ر را پیشنهاد می کنم.

ماده ۳ - شام و نهار مراسم ها بنا به صلاحدید پدرم باشد. اصراری ندارم.

تبصره یک: اگر تصمیم به غذا دادن گرفته شد مرغ نباشد که یکی سینه بخواهد و یکی ران و خلاصه پسرها با این حرفها وسط مراسم عزای من خودشان را خراب کنند و کرکر بخندند. کباب کوبیده بدهید و عزیز مراقب باشد دخترها هره کره نکنند.

بقیه در ادامه مطالب

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : Erfanansari

لطفا براي ديدن اين مطلب به اداه ي مطلب مراجعه نماييد.................



ادامه مطلب ...


دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:, :: 23:37 ::  نويسنده : Erfanansari

براي ديدن اين مطلب به ادامه مراجعه نماييد ................



ادامه مطلب ...


دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:, :: 23:36 ::  نويسنده : Erfanansari

1 - براي هک کردن موبايل قرباني بايد گوشي طرف را 1 بار بدست آوريد و سپس شماره تلفن خودتون را به صورت زير بگيريد اگر شماره شما به طور مثال 09111234567 مي باشد با يد به صورت* 09111234567 يعني ستاره جلويش باشد بگيريد وقتي شماره را گرفتيد گوشي مقابل هک شده است. حالا کافيه گوشيتون را برداريد تا ارتباط برقرار شود و گوشي هک شود البته وقتي شماره خودتون را با گوشي قرباني گرفتيد. حالا مرحله حساس اين است که بدونيم چگونه مي شود اون کارها را با خط قرباني انجام دهيم؟ هرگاه عدد 23 را با گوشي خود شماره گيري کنيد بعد از شنيدن بوق ازاد شماره بگيريد پول به حساب طرف مياد................. هرگاه بعد از هک کردن دکمه ستاره * را فشار دهيد خط قرباني کنترل مي شود و مي توانيد به تماسهاي طرف گوش کنيد. هرگاه عدد 67675432 را شماره گيري کنيد با پيغامي روبرو مي شويد که مي گويد ارتباط قطع شد که در اين حالت خط قرباني سوخته است.



دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:, :: 23:34 ::  نويسنده : Erfanansari

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد